0
چو شمعی پای تا سر بر فروزد
خوشا عشق و خوشا ناکامی عشق خوشا رسوایی و بد نامی عشق
خوشا بر جان من هر شام و هر روز همه درد و همه داغ و همه سوز
خوشا عاشق شدن ، اما جدایی خوشا عشق و نوای بی نوایی
خوشا در سوز عشقی سوختن ها درون شعله اش افروختن ها
چو عاشق از نگارش کام گیرد چراغ آرزو هایش بمیرد
اگر می داد لیلی کام مجنون کجا افسانه می شد نام مجنون؟
هزاران دل به حسرت خون شد از عشق یکی در این میان مجنون شد از عشق
در این آتش هر آنکس بیشتر سوخت چراغش در جهان روشنتر افروخت
نوای عاشقان در بی نواییست دوام عاشقی ها در جداییست
علاقه مندي ها (Bookmarks)