-
Tuesday 22 January 2008
#1
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
-
کاربران زیر از hichnafar به خاطر این پست تشکر کرده اند:
-
Tuesday 22 January 2008
# ADS
-
Tuesday 22 January 2008
#2
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
0
ترانه جشن دلتنگی
با صدای داریوش اقبالی
اهنگسازی و تنظیم آندرانیک
و ترانه ای جاودانه از ایرج جنتی عطایی
شب آغاز هجرت تو شبِ در خود شكستنم بود
شب بيرحم رفتن تو شب از پا نشستنم بود
شب بي تو شب بي من
شب دلمردههاي تنها بود
شب رفتن شب مردن
شب دل كندن من از ما بود
واسه جشن دلتنگي ما گل گريه سبد سبد بود
با طلوع عشق من و تو هم زمين هم ستاره بد بود
از هجرت تو شكنجه ديدم كوچ تو اوج رياضتم بود
چه مؤمنانه از خود گذشتم كوچ من از من نهايتم بود
به دادم برس، به دادم برس تو اي ناجي تبار من
به دادم برس، به دادم برس تو اي قلب سوگوار من
سهم من جز شكستن من تو هجوم شب زمين نيست
با پر و بال خاكي من شوق پرواز آخرين نيست
بي تو بايد دوباره برگشت به شب بيپناهي
سنگر وحشت من از من مرهم زخم پير من كو
واسه پيدا شدن تو آينه جاده سبز گم شدن كو
بي تو بايد دوباره گم شد تو غبــــار تباهي
با من نياز خاك زمين بود تو پل به فتح ستاره بستي
اگر شكستم از تو شكستم اگر شكستي از خود شكستي
به دادم برس، به دادم برس تو اي ناجي تبار من
به دادم برس، به دادم برس تو اي قلب سوگوار من
شب بي تو شب بي من
شب دلمردههاي تنها بود
شب رفتن شب مردن
شب دل كندن من از ما بود
شب بي تو شب بي من
شب دلمردههاي تنها بود
شب رفتن شب مردن
شب دل كندن من از ما بود
ویرایش توسط Kamanche : Thursday 22 May 2008 در ساعت 08:50 PM
این چه استغناست یا رب ! وین چه قادر حکمت است !
کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست !
-
2 کاربر برای این پست از Kamanche تشکر کرده اند:
-
Wednesday 23 January 2008
#3
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
0
ترانه ی زیبای پرنده ی مهاجر
باصدای داریوش اقبالی
آهنگسازی صابر راستین
و ترانه ی استاد ایرج جنتی عطایی
اي پرنده مهاجر اي پر از شهوت رفتن
فاصله قد يه دنياست بين دنياي تو با من
تو رفيق شاپركها من تو فكر گلهمونم
تو پي عطر گل سرخ من حريص بوي نونم
دنياي تو بينهايت همه جاش مهموني نور
دنياي من يه كف دست روي سقف سرد يك گور
من دارم تو آدمكها ميميرم تو برام از پريها قصه ميگي
من توي پيله وحشت ميپوسم برام از خنده چرا قصه ميگي
كوچه پس كوچه خاكي در و ديوار شكسته
آدمهاي روستايي با پاهاي پينه بسته
پيش تو يه عكس تازه است واسه آلبوم قديمي
يا شنيدن يه قصه است از يه عاشق قديمي
براي من زندگي اينه پر وسوسه پر غم
يا مثل نفس كشيدن پر لذت دمادم
اي پرنده مهاجر اي همه شوق پريدن
خستگي يه كوله باره روي رخوت تن من
مثل يك پلنگ زخمي پر وحشت نگاهم
ميميرم اما هنوزم دنبال يه جون پناهم
نبايد مثل يه سايه زير پاها زنده باشيم
مثل چتر خورشيد بايد روي برج دنيا واشيم
این چه استغناست یا رب ! وین چه قادر حکمت است !
کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست !
-
2 کاربر برای این پست از Kamanche تشکر کرده اند:
-
Sunday 27 January 2008
#4
کاربر حرفه ای
وضعیت
- افلاین
-
2 کاربر برای این پست از Leon تشکر کرده اند:
-
Sunday 27 January 2008
#5
کاربر حرفه ای
وضعیت
- افلاین
-
کاربران زیر از Leon به خاطر این پست تشکر کرده اند:
-
Sunday 27 January 2008
#6
کاربر حرفه ای
وضعیت
- افلاین
-
کاربران زیر از Leon به خاطر این پست تشکر کرده اند:
-
Sunday 27 January 2008
#7
کاربر حرفه ای
وضعیت
- افلاین
-
کاربران زیر از Leon به خاطر این پست تشکر کرده اند:
-
Sunday 27 January 2008
#8
کاربر حرفه ای
وضعیت
- افلاین
-
کاربران زیر از Leon به خاطر این پست تشکر کرده اند:
-
Sunday 27 January 2008
#9
کاربر حرفه ای
وضعیت
- افلاین
-
کاربران زیر از Leon به خاطر این پست تشکر کرده اند:
-
Sunday 27 January 2008
#10
کاربر حرفه ای
وضعیت
- افلاین
-
کاربران زیر از Leon به خاطر این پست تشکر کرده اند:
-
Monday 28 January 2008
#11
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
-
-
Tuesday 29 January 2008
#12
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
0
ترانه دلم میخاد گریه کنم
با صدای داریوش اقبالی
وآهنگ مرحوم بابک بیات
رازقي پرپر شد باغ در چله نشست
تو به خاك افتادي كمر عشق شكست
ما نشستيم و تماشا كرديم
دلم ميخواد گريه كنم براي قتلعام گـل
براي مرگ رازقي دلم ميخواد گريه كنم
براي نابودي عشق واسه زوال عاشقي
وقتيكه قلبها و گـلها شكسته و پرپر شدن
وقتيكه باغچههاي عشق سوختن و خاكستر شدن
من و تو از گـل كاغذي باغچهاي داشتيم توي خواب
با خشتهاي مقوايي خونه ميساختيم روي آب
وقتيكه ما تو جشن شب ستاره بارون ميشديم
وقتيكه پشت سنگر سايهها پنهون ميشديم
از نوك بال كفترها خون پريدن ميچكيد
صداي بيداري عشق رو خواب شب خط ميكشيد
دلم ميخواد گريه كنم براي قتلعام گـل
براي مرگ رازقي دلم ميخواد گريه كنم
براي نابودي عشق واسه زوال عاشقي
از پشت ديوارهاي شهر انگار صداي پا مياد
آوازخون در به در انگار يه همصدا ميخواد
ابر سياه رفتنيه خورشيد دوباره در مياد
دوباره باغچه گـل ميده از عاشقا خبر مياد
دلم ميخواد گريه كنم براي قتلعام گل
براي مرگ رازقي دلم ميخواد گريه كنم
براي نابودي عشق واسه زوال عاشقي
ویرایش توسط Kamanche : Tuesday 29 January 2008 در ساعت 02:44 AM
این چه استغناست یا رب ! وین چه قادر حکمت است !
کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست !
-
کاربران زیر از Kamanche به خاطر این پست تشکر کرده اند:
-
Tuesday 29 January 2008
#13
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
0
فریاد زیر آّب
با صدای داریوش
و آهنگ مرحوم بابک بیات
ضيافتهاي عاشق را
خوشا بخشش خوشا ايثار
خوشا پيدا شدن در عشق
براي گم شدن در يار
چه دريايي ميان ماست
خوشا ديدار ما در خواب
چه اميدي به اين ساحل
خوشا فرياد زير آب
خوشا عشق و خوشا خون جگر خوردن
خوشا مردن خوشا از عاشقي مردن
اگر خوابم اگر بيدار
اگر مستم اگر هشيار
مرا ياراي بودن نيست
تو ياري كن مرا اي يار
تو اي خاتون خواب من
من تن خسته را درياب
مرا همخانه كن تا صبح
نوازش كن مرا تا خواب
هميشه خواب تو ديدن
دليل بودن من بود
چراغ راه بيداري اگر بود
از تو روشن بود
ضيافتهاي عاشق را
خوشا بخشش خوشا ايثار
خوشا پيدا شدن در عشق
براي گم شدن در یار
نه از دور و نه از نزديك
تو از خواب آمدي اي عشق
خوشا خودسوزي عاشق
مرا آتش زدي اي عشق
خوشا عشق و خوشا خون جگر خوردن
خوشا مردن خوشا از عاشقي مردن
این چه استغناست یا رب ! وین چه قادر حکمت است !
کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست !
-
-
Tuesday 29 January 2008
#14
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
-
-
Sunday 3 February 2008
#15
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
-
-
Monday 4 February 2008
#16
مسئول بازنشسته
وضعیت
- افلاین
0
خورشید خانوم
با موسیقی مرحوم بابک بیات
و آواز داریوش اقبالی
خورشيد خانوم آفتاب كن شبٌ اسير خواب كن
مجمر نور رو بردار يخ زمين رو آب كن
گلهاي باغچه خوابن ماهيها پير و خسته
قناريهاي عاشق بال صداشون بسته
فوارههاي خاكي تن نميدن به پرواز
شمع و گل و پروانه جا نميشن تو آواز
خورشيد خانوم آفتاب كن شبٌ اسير خواب كن
مجمر نور رو بردار يخ زمين رو آب كن
مرواريهاي نور رو بپاش تو دامن آب
ما رو ببر به جشن گندم و عشق و آفتاب
سوار اسب نور شو زمين رو اندازه كن
دستمال آبي بردار قلبهامون رو تازه كن
خورشيد خانوم آفتاب كن شبٌ اسير خواب كن
مجمر نور رو بردار يخ زمين رو آب كن
خورشيد تن طلايي زمين برات هلاكه
نگو طلا كه پاكه چه منتش به خاكه
زمين كه عاشق توست حيفه تو شب بميره
حيفه سراغت رو از ستارهها بگيره
خورشيد خانوم آفتاب كن شبٌ اسير خواب كن
مجمر نور رو بردار يخ زمين رو آب كن
خورشيد خانوم آفتاب كن شبٌ اسير خواب كن
مجمر نور رو بردار يخ زمين رو آب كن
ویرایش توسط Kamanche : Monday 4 February 2008 در ساعت 01:59 AM
این چه استغناست یا رب ! وین چه قادر حکمت است !
کاین همه زخم نهان هست و مجال آه نیست !
-
علاقه مندي ها (Bookmarks)