0
جمعبندي و نتيجهگيري:
1- معمولاً اكثر زنان و مردان شاعر معاصر واقعگرا (برونگرا) هستند. يعني به رويدادهاي جامعه و تحولات اجتماعي و سياسي توجه دارند، با اين تفاوت كه: مردان شاعر، به علت حضور همه جانبه در اجتماع، با ديدي بازتر به طرح مسائل و وقايع مختلف ميپردازند و زنان به فراخور حال و تا آنجا كه محدوديتهاي خانه و اجتماع اجازه دهد. پروين كه كمتر خوانندهاي پيدا ميشود كه ديوانش را بخواند و تحت تأثير همدرديهاي او (با محرومان و ستمديدگان جامعه) قرار نگيرد. او همچنين در قالب تمثيل چهره ستمكاران و زورگويان زمانه را ترسيم ميكند. و به اين ترتيب توجه مردم را به مصائب و مشكلاتشان جلب ميكند. فروغ نيز در دو كتاب «تولدي ديگر» و «ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد» از خود محوري بيرون ميآيد و با نگرشي تازه به اجتماع و مسائل متعدد آن نظر ميكند. و طاهره صفارزاده هم از همان ابتداي شاعري و در اولين مجموعه اشعارش «رهگذر مهتاب» با قطعه « كودك قرن» به طرح مشكلات و رويدادهاي اجتماعي و تا حدودي سياسي ميپردازد و در آثار ديگرش، تقريباً تمام قطعات شعري او را مضامين اجتماعي، سياسي و بعدها مذهبي در برمي گيرد.
و اما شاعران مرد، به خاطر آزادي عمل بيشتر، به طرح عينيتر مسائل اجتماعي و سياسي ميپردازند. در تاريخ ادبيات ايران شايد كمتر شاعري به اندازه بهار اشعارش را به ثبت رويدادهاي تاريخي، اجتماعي و سياسي زمان اختصاص داده باشد. و از اين نظر با هيچ شاعري قابل قياس نيست.
از مردان شاعر اين دوره كه كمتر به مسائل سياسي و اجتماعي توجه نشان داده است ميتوان به سهراب اشاره كرد كه درونگرايي اختيار كرده و از اين جهت مورد انتقاد معاصرانش قرار ميگيرد. گرمارودي هم كه در سر تا سر اشعارش به مسائل اجتماعي، سياسي و مذهبي توجه تام و تمام نشان ميدهد.
2- در بيان مسائل عاطفي و خانوادگي و با احساساتي حادتر از مردان، شعر گفتن، يكي ديگر از ويژگيهاي شعر زنان است كه كمتر در شعر مردان جلوه كرده است. پروين كه بسامد بالايي از اشعارش را به ترسيم چهره كودكان بيسرپرست و بينوا اختصاص داده است و با هنرمندي تمام و ايفاي نقش مادرانه به توصيف حالات مختلف كودكان خردسال پرداخته است. فروغ هم كه در چند قطعه از سه كتاب نخستينش و يكي دو قطعه در دو كتاب ديگر عاطفه و مهر مادري را مطرح كرده است. در حالي كه در اشعار مردان به ندرت به شعري با احساس و عاطفه بر ميخوريم.
3- هر چند از نظر روانشناسي، زنان در بروز احساستشان راحتترند. ولي اكثر زنان شاعر ايراني به اصول و آداب اجتماعي و مذهبي پايبند هستند و از ابراز علائق و گرايشهاي شخصي و خصوصي خودداري ميكنند. و يا اگر «بندرت» اشاره ميكنند با حجب و حيا و پوشيده و غير مستقيم است.
4- زنان شاعر، معمولا اهل مفاخره نيستند. در ديوان پنجهزار و چند بيتي «پروين اعتصامي» فقط در يكي دو جا از خود ميگويد:
اينكه خاك سيهش بالين است اختر چرخ ادب پروين است.
در حاليكه مردان شاعر به تبعيت از سنت معمول و مرسوم ديرينه ادب فارسي، به كرات خويشتن را مطرح ميسازند و به اشعار خود ميبالند.
5- تا زمان فروغ شعر فارسي از داشتن معشوق مرد، معشوق مردي كه از ديدگاه جنسي، عاطفي و جسماني يك زن ديده و تصوير شده باشد، محروم مانده است. و نيز ميتوان بر اين نظر تأكيد كرد كه غالب شاعران زن ما، جهان درون و بيرون را از چشم شاعران مرد ملاحظه كردهاند و همانند آنان عاشق زلف سياه و خط و خال معشوقي زنبور ميان بودهاند. ما هيچگاه نگاه زنانة عميقي به جهان در ادبيات خود نداشتهايم. در حالي كه شاعران مرد از ابتدا در شعرهاشون به اين مسئله اشاره داشتهاند و در شعر آنها به وفور به علاقه خود به زن و معشوق زن خود بر ميخوريم.
در شعرهاي پروين در حوزه لغات و تركيبات نشانههاي زن بودن او پيداست و اگر عاطفهاي در شعرش منعكس شده است عاطفه مادرانه است در حالي كه خود او يك مادر نبوده است. اما پس از تقريباً هزار و دويست سال سابقه ادبيات فارسي فروغ موضوعاتي را با تصاويري جديد براي اولين بار در شعر فارسي مطرح كرد و مضامين جديد آفريد؛ مثلاً شاعران كهن جز به ندرت درباره زندگي خصوصي خود سخن نگفتهاند. با تسلطي كه او به شعر داشت چه بسا كه توانست نگاههاي زنانة خود را به جهان درون و بيرون تبديل به اشعاربلندي كند و به غناي ادبيات عاطفي و صميمانة ما بيفزايد.
به هر حال بعد از فروغ بود كه زنان شاعر به ارائه تصاوير و همراه آن عواطف مخصوص زنانه اشعار خود پرداختند. البته نه به مهارت و خوبي فروغ بود و از طرفي ديگر با شدت و ضعفها و تفاوتهايي همراه بود.
6- در شعر مردان وسعت بكارگيري از قالبهاي شعري و رعايت قافيهها و اصول ادبي بيشتر از شعر زنان به چشم ميخورد.
7- مردان شاعر در تركيبآفريني خلاقتر هستند. در حالي كه بسامد برخي از واژهها در شعر زنان تفاوت معنيداري با شعر مردان دارد؛ كه همين امر خواننده را به زن بودن شاعر متوجه ميكند.
8- از نظر فكري شعر اكثر زنان وجه تمايز خاصي با شعر مردان دارد.
9- حوزه شعر زن در زمينه ادبي، محدودتر از شعر مردان است.
10- زنان در بيان مسائل احساسي و عاطفي، پيشگامتر از مردان هستند.
11- مهمترين نكتهاي كه در اولين برخورد با شعر شاعرههاي جوان معاصر به چشم ميخورد كمبود اصالت و فقدان استقلال لازم شعري است. اكثريت اشعار شاعرههاي جوان سوزناك و دردآور است و ميبينم كه حتي از تأثير تصويرسازي دلنشين هم در اين اشعار خبري نيست و آنچه اصالت كار شاعران بزرگ است در شعر شاعرهها دست نزده باقي مانده است و تنها رويه كار مورد تقليد است. به سادگي ميتوان يكي از علل توجه شاعرها به شعر فروغ فزخزاد، اشتراك شرايط زندگي آنها دانست. اكثر شاعرههاي ما به علت شرايط زندگي و نيز به خاطر موقعيت سني خويش «عشق» را مظهر اصلي شعر خود برگزيدهاند و در حدود 80% از مجموع اشعار آنها به اصطلاح «عاشقانه» است.
شاعرهها در تصويرسازي دو روش دارند؛ يا از همان فوت و فن قديميها استفاده ميكنند كه خود به خود، اگر شعرشان روشن و با معني است لكن كهنه و تكراري و تقليدي محسوب ميشود . يا به تقليد از شعر موج نو دست به ساختن تصاوير تازه اما بسيار دور از ذهن ميزنند و شايد يكي از علل پراكندهگوييشان همين عدم رعايت اصول در خلق اجزاء شعري است. لذا ملاحظه ميشود كه نه تنها در گذشته بيشتر اشعار شاعران زن از جهت تصاوير و نيز انعكاس عواطف جنبهاي تقليدي داشته است، بلكه بعد از فروغ هم كه حركتي تحولي از اين جهت آغاز شده بود جنبة تقليد و حتي كتمان عواطف همچنان ادامه مييابد. چيزي كه در شعر شاعران مرد امروزي به ندرت ديده ميشود.
علاقه مندي ها (Bookmarks)